از این مترو این اختراع عجیب بشر به سمت شوش:ه
از مترو پیاده شدیم
گویا از تونل زمان عبور کرده باشی
انگار اینجا یه زمان دیگه اس
به اتفاق فک و فامیل به سمت مسجد رفتیم.مسجد شوش نرفته بودیم که رفتیم.بسیار مسجد می نمود!درخت توت و حوض سنگی وسط حیاط هنوز حفظ شده بود.صفای خیلی عجیبی داشت
"خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم.....ه"....
منو اگه ول میکردن به حال خودم همونجا می موندم و به گنبد مسجد که با شیشه های رنگی منقوش تزیین شده بود ،زل می زدم.یه ساعت..دو ساعت...نمی دونم
دسته جمعی یه نماز فرادی به جا اووردیم! الا یه خانمی که به اون سمتی که رو پارچه نوشته بودن نماز خوند!!!که البته اونو با یه پارچه سفید که با سنجاق وصل کرده بودن روش،پوشونده بودن که اون خانوم احتمالا اونو زده بود کنار تا ببینه قبله کدوم وریه!!ه
به اتفاق رفتیم بازار تا برای خواهر بنده جهیزیه بخریم...عجب دنیایه!ادم یاد محله های فقیر نشین هند میوفته که گاو از اونجا رد می شه
انگار نه انگار اینجا تهرانه.....ه
از مترو پیاده شدیم
گویا از تونل زمان عبور کرده باشی
انگار اینجا یه زمان دیگه اس
به اتفاق فک و فامیل به سمت مسجد رفتیم.مسجد شوش نرفته بودیم که رفتیم.بسیار مسجد می نمود!درخت توت و حوض سنگی وسط حیاط هنوز حفظ شده بود.صفای خیلی عجیبی داشت
"خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم.....ه"....
منو اگه ول میکردن به حال خودم همونجا می موندم و به گنبد مسجد که با شیشه های رنگی منقوش تزیین شده بود ،زل می زدم.یه ساعت..دو ساعت...نمی دونم
دسته جمعی یه نماز فرادی به جا اووردیم! الا یه خانمی که به اون سمتی که رو پارچه نوشته بودن نماز خوند!!!که البته اونو با یه پارچه سفید که با سنجاق وصل کرده بودن روش،پوشونده بودن که اون خانوم احتمالا اونو زده بود کنار تا ببینه قبله کدوم وریه!!ه
به اتفاق رفتیم بازار تا برای خواهر بنده جهیزیه بخریم...عجب دنیایه!ادم یاد محله های فقیر نشین هند میوفته که گاو از اونجا رد می شه
انگار نه انگار اینجا تهرانه.....ه
یه خواب خیلی بامزه دیدم :دی همدیگرو دیدیم یادم بنداز حتما برات تعریف کنم:دی
پاسخحذف