۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

این هم ازشعور ما ایرانی ها که اگر دنبال ساختار شکنی هم می رویم با فحش و لگد پرانی می رویم

آجرها را به سمت مخ های یکدیگر نشانه می گیریم ..... مغزها متلاشی می شوند و طرف را اساسا اینگونه واسازی می کنیم

روی دریدا سفید باد!
.....................................................................................
الهم عجل الولیک الفرج
**********
پ.ن:بابت توضیح حرفای بالا به درخواست یک دوست(گرچه بیمزه میشه)
این پست واسه جریان روز عاشوراس که دعوا شده بود....هر دو طرف می زدن: از تفنگ بگیر تاآجر حالا هر کی حرفی داشته و خواسته یه حرکتی کنه...برای معرفی یه ساختار جدید،بوسیله خراب کردن مفهوم فعلی و بیرون کشیدن یه چیز جدید از دل ساختار فعلی(که فکرنکنم خود اصلاح طلبلاهم دقیقا بدونن اون چیز چیه)
حالا این بنیان شکنی معانی باید مستقیما از طریق کله شکستن باشه یا......؟

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

زیر درخت انار می نشینم....
انگار موعدش فرا رسیده: انارها ترک بر می دارند
شما هم یک روزی شکستید......


حالم خیلی بد است
آه !چقدر از روز های خدا فاصله گرفتم....

راستی!چند ساعت،چند روز،گرفتار صدایت بودم؟

و اما مشهد....

نگاه اول به ضریح.....
صبح حرم و صدای گنجشک ها و پرواز کبوترها
اشک ها و فریادهای مردم
آینه کاری های زیرزمین حرم
بوی گلاب....

با کمی سانسور:آخوندهای چشم چران قران خون حرم....
آخوندهای انلاین پاسخگو به سوالات زوار

و دست اخر موهای تاب خورده ی علی
ودست آخرتر(!) خداحافظی از مشهد و ایستگاه راه اهن
و قطاربی سوت مشهد....

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

ری فرم یورسلف پلیز

اول فکر می کردم مشهد رفتنم یعنی یه جور طلیبده شدن!بعدش که قاعدگی شروع شد دو دستی زدم تو سر خودم که نصفه نیمه طلبیده شدم।بعدش به این فکر کردم که این چه وضعشه و چرا نمیشه بری تو حرم و چه ربطی داره و اینا.....بازم فکر کردم دیدم من که جرات اینو ندارم که اینطوری برم تو حرم و بی خیاله این قانون های دست و پا گیر بشم...بعدش دیدم که چه بخوای چه نخوای نمیشه اون اول مولا رفت...از شلوغی ....پس خودمو ناراحت نکنم،ارزش نداره....
وقتی داشتم این پستو مینوشتم به این هم فک می کردم(!)که من چرا با همه یه جور حرف می زنم ؟چقد بعضی وقتا بیجا بیراه راحت حرف می زنم؟حرفای اول پستم منو یاد این سوال انداخت! البته حرفای بالا یه غر زدن نیس صرفا....
اما اینکه مثلا واسم فرقی نمی کنه که من این حرفا رو به یه دوست صمیمی بگم یا به تویی که داری می خونیش ،خیلی بده!یه جور شخصیت بی تفاوت با بعضی وقتا خونسرد!
یا اینکه سر کلاس ایستایی یه هو یه خاطره جلو جمع، بلند وسط درس تعریف می کنم که بعدش به خودم بگم که بشین اروم سر جات دیگه
این می دونی یعنی چی؟طرف مهم نیس انگار!عرض مطلب مهمه !یعنی قومیت و محله یعنی کشک!حرفای جالب و خوب رو باید بگم اما نه سن نه جنسیت مهم نیس که طرف کی باشه که دارم واسش تعریف می کنم که خوبم نیس البته...زندگیم پر شده از این حرفا که بعضی وقتا سوتی میشه بعضی وقتا هم باعث تحسین بخاطر جسارت و بعضی وقتا هم بی ادبی به طرف
اما مثبت این جریانو که همه واسم یه جورن و تو تجربه های معماری ام دیدم که رنگ و بوی کارای میس رو می گیره و سبک یونیورسال و جهانی شدن و بی خیال قومیت ها شدن که البته زیاد هم جهانی شدن (فرهنگ و زبون) و مثبت نمی دونم!
ای بابا...دوره دوره ی اصلاحاته....باید خودمو درست کنم ....یه ری فرم اساسی....این طوری نمی شه مثل اینکه با همه راحت بود،یه رنگ بود....فک کنم دیگه وقتشه هر چیزیو به هر کسی نگمو با همه رله نباشم....فرق میکنن ادما با هم،این که دیگه خیلی تابلو ا...جریان مشهد رفتن و که دیگه گفتم گذشت اما دفعه بعد هر چیزیو هر جا نمی گم!قول می دم